ماجرای آقای بیچاره

داستان های کوتاه که شاید با هم ارتباط داشته باشند . ولی کاملا جالب هستند

تبلیغات تبلیغات

سینی اسفند

مادرم همیشه وقتی فرزندان و نوه و نتیجه هایش پیشش باشند اسفند دود می کند قرآن می خواند و قربان تک تک شان می رود و ... اما چرا این را گفتم چون این همه اتفاق افتاد و گذشت و دلایلش را به زعم خود فهمیدم ولی هنوز نتوانسته ام سینی اسفند را بفهمم . شاید ذهنم دارد افول می کند ..‌. به عنوان طنز می گویم قربانی کردن هم خوب است مثل وقتی که عروس و داماد پس از مراسم به منزل پدر داماد می روند و پدر داماد به مبارکی پاقدم عروس خانم قربانی می برد و عروس و داماد در میان هلهله
برچسب‌ها: نتوانسته
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها